سمک عیار - جلد 1
امتیاز دهید
تلخیص و بازنویسی: حسین فتاحی
سمک عیار رمانی است مشهور و قدیمی به زبان پارسی که در سدهٔ ششم هجری نوشته شده است. داستانهای این کتاب سه جلدی به دست فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی جمعآوری شده است. وی داستانها را از زبان یک راوی به نام صدقهٔ ابوالقاسم فراهم آورده است. کتاب سمک عیار این مزیت را دارد که چون داستانهای آن روایت مردم بود و در میان عوام مشهور و محبوب بودهاند، زبان این کتاب نیز زبان عمومی آن دوره را نشان میدهد و به همین خاطر بسیار ساده و روان است.
صحنههای این داستان در ایران و سرزمینهای نزدیک به آن اتفاق میافتند. بیشتر شخصیتها و قهرمانان این کتاب نامهای ایرانی دارند. شخصیت اصلی این کتاب پهلوانی نامآور به نام سمک عیار است.
سمک عیار، یکی از داستانهای عامیانهٔ فارسی است که سینه به سینه نقل شده و سدهها مایهٔ سرگرمی مردم ایران بودهاست.
با آنکه صدقه ابوالقاسم و منسوب به شیراز و فرامرز خداداد منسوب به ارجان فارس است شیوهٔ نگارش متن و نکات گوناگون مربوط به داستان احتمال تدوین آن در خراسان را بسیار زیاد میکند.
کاربرد نامهای ایرانی کهن همچون خردسب شیدو، هرمزکیل، شاهک، گیلسوار، سرخورد، مهرویه و زرند و مانند اینها این گمان را قوی میکند که این افسانه کهن بوده که بعدها یعنی در سدهٔ ششم به فراخور زمان نو شدهاست. موردی که در کتاب سمک عیار در پیوند با وجه تسمیه خورشیدشاه، قهرمان اصلی داستان ذکر شده درست همانند همان است که در کتاب پارسی میانه بندهش در مورد منوش خورشید، از نوادگان منوچهر، پادشاه کیانی آمدهاست. این میتواند گویای پیوند این کتاب با کتابهای پارسی پیش از اسلام باشد.
قهرمان داستان پسر شاه حلب است که دلباختهٔ دختر فغفور شاه چین شده و سپس به جنگ پادشاه ماچین رفتهاست. بیشتر رویدادهای جلدهای یکم و دوم در چین و ماچین میگذرد.
متن کامل سمک عیار به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری در پنج جلد طی سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۳ در انتشارات بنیاد فرهنگ ایران منتشر شده است.
بیشتر
سمک عیار رمانی است مشهور و قدیمی به زبان پارسی که در سدهٔ ششم هجری نوشته شده است. داستانهای این کتاب سه جلدی به دست فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی جمعآوری شده است. وی داستانها را از زبان یک راوی به نام صدقهٔ ابوالقاسم فراهم آورده است. کتاب سمک عیار این مزیت را دارد که چون داستانهای آن روایت مردم بود و در میان عوام مشهور و محبوب بودهاند، زبان این کتاب نیز زبان عمومی آن دوره را نشان میدهد و به همین خاطر بسیار ساده و روان است.
صحنههای این داستان در ایران و سرزمینهای نزدیک به آن اتفاق میافتند. بیشتر شخصیتها و قهرمانان این کتاب نامهای ایرانی دارند. شخصیت اصلی این کتاب پهلوانی نامآور به نام سمک عیار است.
سمک عیار، یکی از داستانهای عامیانهٔ فارسی است که سینه به سینه نقل شده و سدهها مایهٔ سرگرمی مردم ایران بودهاست.
با آنکه صدقه ابوالقاسم و منسوب به شیراز و فرامرز خداداد منسوب به ارجان فارس است شیوهٔ نگارش متن و نکات گوناگون مربوط به داستان احتمال تدوین آن در خراسان را بسیار زیاد میکند.
کاربرد نامهای ایرانی کهن همچون خردسب شیدو، هرمزکیل، شاهک، گیلسوار، سرخورد، مهرویه و زرند و مانند اینها این گمان را قوی میکند که این افسانه کهن بوده که بعدها یعنی در سدهٔ ششم به فراخور زمان نو شدهاست. موردی که در کتاب سمک عیار در پیوند با وجه تسمیه خورشیدشاه، قهرمان اصلی داستان ذکر شده درست همانند همان است که در کتاب پارسی میانه بندهش در مورد منوش خورشید، از نوادگان منوچهر، پادشاه کیانی آمدهاست. این میتواند گویای پیوند این کتاب با کتابهای پارسی پیش از اسلام باشد.
قهرمان داستان پسر شاه حلب است که دلباختهٔ دختر فغفور شاه چین شده و سپس به جنگ پادشاه ماچین رفتهاست. بیشتر رویدادهای جلدهای یکم و دوم در چین و ماچین میگذرد.
متن کامل سمک عیار به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری در پنج جلد طی سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۳ در انتشارات بنیاد فرهنگ ایران منتشر شده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سمک عیار - جلد 1
حداقل از آثار نویسنده ها فقط اسمشونو بلد نباشیم .. در کل خوب بود
من شنیده ام که خیلی این کتاب قشنگه... کاش میشد این کتابو گرفت..
بعد تازه نمی دونم از کجا می شه بقیه ی جلدهاشو پیدا کرد...
اصلاً وجود دارن؟!!!!!!
کتابناک عزیز یه فکری بکن دیگه!!
[/quote]
انتشارات قدیانی چاپ کرده من دو سال پیش خریدم
ملا امشب کتابناک نه یک ، نه دو ، بلکه سه کتاب از ناصر پورپیرار را در سایت قرار دادند اینجا است که قدر دوست گرامی بزرگ در بزرگ را باید دانست و بقول معرف :
باشد که حلقه بندگی تو در گوش کنم و نام استادی بر تو نهم و شادی تو باز خورم و شاگردی تو کنم ای دوست گرامی بزرگ در بزرگ
تردید! بی تردید آخرین عیار، همین خر اندر خر خودمان است، از ناشران کش می رود می رساند به کتابخوانان بی نوا!
مگر رسم عیاری جز این است؟ گیرم گاهی ناشری کله شق پیدا می شود و شکایتی هم به نزد دیوان قضا می برد!